اشک سرد نقره ای

چقدر شعر نوشتیم برای باران غافل از آن دل دیوانه که بارانی بود

اشک سرد نقره ای

چقدر شعر نوشتیم برای باران غافل از آن دل دیوانه که بارانی بود


سلام به همه ی دوستان عزیزم . ممنون که به وب من اومدین  میخواستم وب رز سفید رو بهتون بدم تا سری بزنین همینطور وب مشترکمون را ......در پناه آسمان ...خداحافظ.
وبلاگ مشترکمان :  www.jojehmaman.blogsky.com

رز سفید:www.ghoroobesiahpoosh.blogsky.com

احساس

هنوزم در پی اونم که میشه عاشقش باشم

مثل دریایه من باشه منم چون قایقش باشم

هنوزم در پی اونم که عمری همدمم باشه

شریک خنده و شادی رفیق ماتمم باشه

هنوزم در پی اونم که عشقش سادگی باشه

نگاهای پر از مهرش  پناه خستگیم باشه

میگن جوینده یابنده است اما......

پاهای من خستست.......

هنوزم در پی اونم که اشکهام را روی گونم

با اون دستای پر مهرش بگه جونم .....بگه.....جونم.::::

نکن گریه منم اینجام بذار دستات را تو دستام

تو احساس من را می خوای منم ای وای تو را میخوام

 

سلام  عزیزان ٬ از همه ی شما ممنون که به وب من سر زدین ٬ "happy valentine day to everybody" در پناه آسمان ٬ خداحافظ

مسافر

وقتی دستام خالی باشه وقتی باشم عاشق تو

غیر دل چیزی ندارم که بدونم لایق تو

دلم و از مال دنیا به تو هدیه داده بودم

با تمام بی پناهی به تو تکیه داده بودم

هر بلایی سرم اومد همه زجری که کشیدم

همه را به جون خریدم ولی از تو نبریدم

هر جا بودم  با بودم هر جا رفتم تو رو دیدم

تو سبک شدن تو رویا همه جا به تو رسیدم

اگر احساسم را کشتی اگه از یاد من را بردی

اگه رفتی بی تفاوت به غریبه سر سپردی

بدون این را که دل من شده جادویه طلسمت

یکی هست این ور دنیا که تو یادش مونده اسمت

سلام دوستان . امیدوارم همه خوب باشید . این وب را با تمام وجود (البته وجود ناتوان ) به بهترینم هدیه میدهم . امیدوارم مورد قبول شما هم قرار بگیره . قربان شما خداحافظ


من خستم از تکرار ٬ تکرار چشم ٬ زبان ٬ رفتار و کردار و هزاران (و...) های دیگر . به راستی ایمان چیست ؟ زبانی لطیف ٬ قشنگ و چشم بیناست‌؟

دلخوشی که درخت به شاخه و برگش است و میوه خودش است و به خود میبالد و سرپاست اگر آنها را نداشت یک چوب خوشکیده را چه کسی نگاه میکند چه استفاده ای دارد؟:                  "ماننده عشقی بیهوده,ماننده حرف بیهوده"

تو مرا زنده کردی,پس تنهایم مگذار, با من باش که نبود تو ,پوچی من است.



سوگند به طراوت رود چشمان گرسنه ام که هر شب در آسمان نگاه میکند دنبالت می گردد و پلک پلک میزند که ای محبوب من دوستت دارم ......



زیبایی؟ میدرخشی ؟ پر غروری ؟ ......نگاهی به پایینت انداز مرا هم خواهی دید .....پیدایم نمیکنی ؟ من همانم که رو به رویت زانو زده
 
اگر حرفم را باور نداری ......از اسمان بپرس ....که بی فروغ ترین ستاره منم ...

زندگی قصه تلخی است که از آغازش بس که آزرده شدم چشم به پایان بردم آخر میدانم که زندگی خاطره بیش نیست.زندگی کردن با امید انتهایی ندارد.

 


وقتی رفتی

نمیدونم تو را نفرین کنم یا این دلم

نمیدونم که تو حل مشکلی یا مشکلم

با تو عاشقانه بودم    پس چرا....؟

حسرته یه روزه عشق مانده به دلم؟

با تو شاهنامه بودم نه یک غزل

با تو رودخانه بودم نه یک قنات

یه روزی من و تو بودیم و حالا

من و تنهایی و یک عمر خاطرات

تویه غربت پر گرگ و هراس

دارم عین ماهی ها جون میکنم

دیگه خستم از تظاهر ایستادگی

جایه دندون هزار گرگ به تنم

 

وقتی رفتی .....

همه چیز رفت

همه ی دل بستگی رفت

شب و روز من یکی شد

حتی حس زندگی رفت...

دیگه بی تو مرده بودم

حرف مردم شده بودم

تویه اغوش نبودت

تو خودم گم شده بودم

وقتی رفتی تازه فهمیدم

کی بودی....

برایه من تپش یک زندگی بودی

وقتی رفتی دیگه اون پنجره خوابید

وقتی رفتی .....اره رفتی

 از تو مانده یادگاری

واسه ی من بی قراری

خنده رو لبام اما

از دلم خبر نداری

نه تو بودی نه ترانه

نه یه حرف عاشقانه

من مگه از تو چی خواستم.....؟

فقط و فقط بهانه

وقتی رفتی............