اشک سرد نقره ای

چقدر شعر نوشتیم برای باران غافل از آن دل دیوانه که بارانی بود

اشک سرد نقره ای

چقدر شعر نوشتیم برای باران غافل از آن دل دیوانه که بارانی بود

کاشکی خوندنی بودی مثل شعری تو کتاب

کاشکی دیدنی بودی مثل رویا توی خواب

کاشکی یک قصه بودی که می شد تو رو نوشت

کاشکی هم سفر بودی توی راه سر نوشت

 

عشق تو مثل خون تو رگ های من

نقش تو همیشه تو چشایه من

یاد تو گرمی لحظه های من

 اسم توشروع قصه های من

 

هر کی داره عالمی نور شادی و غمی

من فقط تو را دارم تو همه وجودمی

بگذار بشناسم تو را

تو من را تنها نگذار

غم بی کسی را باز تو به یاد من نیار

 

عشق تو مثل خون تو رگ های من

نقش تو همیشه تو چشایه من

یاد تو گرمی لحظه های من

 اسم توشروع قصه های من

 

کاشکی یک هوس بودی عشقی زود گذر بودی

از تمنای دلم کاشکی بی خبر بودی

کاشکی مثل راز بودی تا که پنهانت کنم

توی قلب عاشقم عمری مهمونت کنم

 

عشق تو مثل خون تو رگ های من

نقش تو همیشه تو چشایه من

یاد تو گرمی لحظه های من

 اسم توشروع قصه های من

 

 

 

 

 

                                          

نظرات 1 + ارسال نظر
مذ دوشنبه 4 اردیبهشت‌ماه سال 1385 ساعت 09:25 ب.ظ

سلام
عالیه نخ سوزن عکسها

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد