برف می بارد... آسمان سپید دانه های کوچکش را به زمین گرم تقدیم می کند . چه هدیه ی زیبایی است...
نمیدانم چندمین برف و بارانی است که دیگر در کنارم نیستی...گویی سالهاست که بدون تو سر می کنم ...
نبودن هایت را با نگاه کردن به عکست پر می کنم ... چه زمستان تلخی است ...
چقدر دردناک است باور کردن فقدان وجود تو ... دستان سرد و خسته ام ، گرمای وجودت را التماس می کنند و کسی نیست که نیازشان را استجابت کند...
دردهای دل ماتم زده ام روی هم انبار شده اند و کسی نیست که مرهمی بر زخم هایم شود ... بی کس بودنم را هیچ کس جز تو که همه کسم بودی نمی فهمد... به امید روزی که من هم چشم هایم را بر هم بگزارم و به سوی تو بشتابم...
سلام. چقدر قشنگ می نویسی. باز هم به من سر بزن. من هم میام. عاشق نوشته هات شدم. خوش باشی و امیدوار
موفق باشید زیبا بود
خیلی قشنگ بود.مثل همیشه.بازم بهم سر بزن.درپناه حق
very nice mese khodet ,,be nice till later....
سلام
خیلی زیبا طراحی کردی
به من ما هم سری بزنید خوشحال میشیم
وبلاگتو خوندم عالی بود موفق باشی
سلام خسته نباشی از نوشن وبلاگ و این همه حرفای قشنگ قشنگ . همیشه خوب باشی
علاقه مد نوشته هایت
sayeye_aftab69
برای نوشتن نوشته هات بیشتر تلاش کن
طراحی واقعا جالبی بود . خیلی خوشم اومد از نوشته هات موفق باشی
سلام عزیزم وبلاگ قشنگی دارین از خوندن شعراتون کیف میکنم به قول سروش علاقه مند نوشته هایت