اشک سرد نقره ای

چقدر شعر نوشتیم برای باران غافل از آن دل دیوانه که بارانی بود

اشک سرد نقره ای

چقدر شعر نوشتیم برای باران غافل از آن دل دیوانه که بارانی بود

هوا گرفته است. آسمان نم نم ، دانه های بلورین خود را به خاک تقدیم می کند . به راستی باران یک مفهوم است. عشق یک نماد است ، نمادی که به سختی می توان به معنای آن پی برد...
دل مردگی و بی ثباتی روح هر روز بیشتر و بیشتر می شد . آسمان دیگر نگاهم نمی کرد . خاک قدم های سست و بی اراده ام را پس می زد... راه که می رفتم فقط غبار را می دیدم ، درو دیوار سیاه اینجا را می دیدم... به دنبال این بودم که صورت کسی را ببینم اما تنها موهای پشت سرشان را می دیدم...!!!
چه دوران غم آلودی... در آن هوای غبار گرفته ، در میان کوچه ای خود را یافتم که همه ی دیوارهایش سیاه و کدر بود ... هر از گاهی به چیزی برخورد می کردم و وقتی نگاه می کردم ، چه می دیدم؟ همان "انسان های پشت به من کرده"... کوچه را طی می کردم و کوچه ها را یکی پس از دیگری می پیچیدم ... به جایی رسیدم و گماشتم که اینجا آخر خط من است .
هنوز سیاهی... هنوز غربت... پس کجاست آن همه از مهر گفتن ها و از باران نوشتن هایم؟ ... به نقطه ی آخر رسیده بودم ... دیگر چیزی را نمی دیدم ... همانجا نشستم و به پاهایم خیره شدم ... نمی دانم چه مدت آنجا بودم ، نمی دانم نگاهم به چه چیز دوخته شده بود، نمی دانم دلم برای چه ماتم گرفته بود ... ؟ احساس کردم سال هاست در آنجا خشکم زده است ... نه ، انگار قرن هاست که آنجا نشسته ام ...
صدایی شنیدم ... صدایی غریب... صدایی مبهم و گنگ ... کم کم حس کردم آشناست ... به سختی سرم را بالا آوردم ... چیزی که می شنیدم ، یک صدا نبود... نا له بود ... صدا ناله می کرد : دوستت دارم...!
باز نمی دانم چه مدت خودم را گم کردم ... نمی دانم چه مدت گوش هایم را گرم می کردم تا آن صدا را بلند تر حس کنم ... آرام آرام بلند شدم و ایستادم ... نگاهی به عقب کردم ... تفاوت چندانی نکرده بود ... فقط همان صدای ناله های دوستت دارم دستم را محکم می فشرد و به جلو می راند ... راه می رفتم و هر چه به عقب نگاه می کردم از نقطه ی آخر خط دورتر و دورتر می شدم...
حال آن صدا، آن ناله ، آن دوستت دارم ها آنقدر به قلبم نزدیک شده اند که با تمام وجود حسشان می کنم ...
من بازگشتم... من با یک صدای ناله ی دوستت دارم رنج کشیده بازگشتم...
و حال با تمام و جود می توانم نا له ای کنم ...
با صدای ناله ای می گویم : من هم دوستت دارم.

س.اشکمهرکوچولو

نظرات 23 + ارسال نظر
روزبهان برمکی یکشنبه 26 فروردین‌ماه سال 1386 ساعت 11:13 ب.ظ http://secularism.blogsky.com

اگر زندگیهایمان سوختن و ساختن است،
لااقل چراغ باشیم،
یک چراغ نفتی قدیمی، مثلاً!
چرا که آئین چراغ،
هرچه باشد،
خاموشی نیست!

درود بر شما

رضا نقی زاده یکشنبه 26 فروردین‌ماه سال 1386 ساعت 11:19 ب.ظ http://www.rezanaghizadeh.mg-blog.com

سلام دوست عزیز از تمام مطالبتان استفاده بردیم
بسیار سرسبز و خوشبخت باشید
با وجود تعداد بازدید کننده های وبلاگتان احساس می کنم فقط شما می توانید بهترین و بزرگترین کمک را به من و خودتان کنید یا حداقل وبلاک من را در لینکستان خود قرار دهید تا زیر سایه شما نسیمی به ما برسد و بازدیدکنندگان شما گوچه چشمی هم به ما کنند
عیدتان را تبریک می گویم و به شما عیدی می دهم برای گرفتن عیدی به وبلاگ ما سر بزنید
قدم سبزتان بروی تخم چشم ما
بسیار خوشحال می شوم با هم درباره موضوع وبلاگم همکاری کنیم پس به حضورتان در وبلاگم دعوتتان می کنم
پیروز باشید
www.rezanaghizadeh.mg-blog.com
naghizadeh.reza@gmail.com
رضا نقی زاده

آدمک باران دوشنبه 27 فروردین‌ماه سال 1386 ساعت 12:37 ق.ظ http://adamakebaran.blogsky.com

امیدوارم همیشه عاشق و آسمانی باشید..............

روزبهان برمکی دوشنبه 27 فروردین‌ماه سال 1386 ساعت 02:11 ق.ظ http://secularism.blogsky.com

معرکه تر شد عزیز. خوب می نویسی ها.
امروز یکی از رفقای قدیمی برایم نوشت از بزرگی که انسان بودن مشکلی است در مرز ناممکن. اما گویا آنقدر هم ناممکن نیست.
موفق باشی عزیز. متشکرم از حضور سبزت. بازهم از این کارها بکن عسل.

H دوشنبه 27 فروردین‌ماه سال 1386 ساعت 07:21 ق.ظ

زندگی خاموش نیست زندگی یک خواب نیست زندگی رودی است در پیچ و خم این روزگار جاری و نرم و روان آیتی از لطفهای کردگار زندگی لوحی است پر نقش و نگار آسمانش گاه میگردد سیاه میشود غمگین و پر رنج و ملال پر ز اندوه و پر از زخم نگاهی میشود گاهی سیاه زندگی چون قصه ای است لحظه ای پر التهاب و شوق و شور چون صدای پای نرم چشمه ای است لحظه ای هم راکد و بی جنب و جوش خالی از سوسوی نور و روشنی است این تمام زندگی است زندگی مرداب نیست... (فریدون مشیری)
me2

اراک وب دوشنبه 27 فروردین‌ماه سال 1386 ساعت 08:47 ب.ظ http://www.arak.tk

سلام دوست گلم
منم آپیدم...
بیا حتما !
ضمنا چت وبلاگم راه افتاده بیا ببین و البته باید بگم منو ها باز شو هستن و بعد از کلیک روی اسم ,,وب چت,, باکس مربوطه باز می شه و میتونی نظر بدی و...
مرسی
تا بعد بای

کله پوک سه‌شنبه 28 فروردین‌ماه سال 1386 ساعت 02:52 ب.ظ http://mymentality.blogsky.com/

من عاشق بارونم هر معنی که داشته باشه !

میترا پنج‌شنبه 30 فروردین‌ماه سال 1386 ساعت 12:28 ب.ظ

سلام چطوری دیدی بااخره بهت سر زدم خیلی قشنگ بود .
دوستت دارم خداحافظ .

علی پنج‌شنبه 30 فروردین‌ماه سال 1386 ساعت 08:59 ب.ظ http://khatkesh.blogfa.com

سلام
چه طورید؟
من به روز شدم.
تولد وبلاگه

محمد آشنای دیروز سه‌شنبه 4 اردیبهشت‌ماه سال 1386 ساعت 09:33 ب.ظ

سلام آبجی من خوب هستی؟
من آپ کردم وقت کردی بهم سر بزن خوشحال میشم .
منتظر حضور سبزت هستم .[گل]
تا بعد یا علی[گل]
راستی چرا دیگه بهمون سرنمیزنی ؟

محمد آشنای دیروز سه‌شنبه 4 اردیبهشت‌ماه سال 1386 ساعت 09:34 ب.ظ

سلام آبجی من خوب هستی؟
من آپ کردم وقت کردی بهم سر بزن خوشحال میشم .
منتظر حضور سبزت هستم .[گل]
تا بعد یا علی[گل]
راستی چرا دیگه بهمون سرنمیزنی ؟

محمد سه‌شنبه 4 اردیبهشت‌ماه سال 1386 ساعت 09:35 ب.ظ http://ghamalam.mihanblog.com

سلام دوست من خوب هستی؟
بلاخره آپ کردم وقت کردی بهم سر بزن خوشحال میشم .
منتظر حضور سبزت هستم .[گل]

تا بعد یا علی[گل]

علی جمعه 7 اردیبهشت‌ماه سال 1386 ساعت 10:21 ق.ظ http://khatkesh.blogfa.com

سلام
خوبی
به روزم
موفق باشید.

محسن شیخ ویسی مقدم جمعه 7 اردیبهشت‌ماه سال 1386 ساعت 03:00 ب.ظ http://www.lovesky.blogsky.com

متن با احساسی بود ..موفق باشید

bahman شنبه 8 اردیبهشت‌ماه سال 1386 ساعت 06:53 ب.ظ http://mylove7.blogsky.com/

salam
khoobi
faramoosh shodegan faramoosh konandegan ra hargez faramoosh nemikonand
good luck

روزبهان برمکی یکشنبه 9 اردیبهشت‌ماه سال 1386 ساعت 12:08 ق.ظ http://secularism.blogsky.com

درود؛
... ما نمی توانیم چیزی را که دیگری به اهمیت یا فایده اش اعتقادی ندارد - ولو با کاربرد زور - برای او بااهمیت یا مفید جلوه دهیم... محال ممکن است که بتوان اجتماع را با زور و اجبار اصلاح کرد. جوامع توسط خواست مردمانشان اصلاح می شوند و نه از بالا با اجبار حاکمین...
با احترام

میترا و سمیرا یکشنبه 9 اردیبهشت‌ماه سال 1386 ساعت 04:22 ب.ظ

سلام سلام چطوری؟
ای کاش می شد به عقب بازگشت هنگامی که قلبت گواهی می دهد راه به بازگشت نیست!
از سمیرا خانم
خداحافظ

خا طره دوشنبه 10 اردیبهشت‌ماه سال 1386 ساعت 03:46 ب.ظ http://tarrannom-bi-ava

سلام
خوب می نویسید
مو فق باشید
به وبلاگم سر بزنید ممنون میشم.
خدا حا فظ

رز سفید دوشنبه 24 اردیبهشت‌ماه سال 1386 ساعت 11:29 ب.ظ http://www.ghoroobesiahpoosh.blogsky.com

سلامممممممم....به به به به قدم رنجه کردید...کلبه ی ما رو روشن کری.....نه هنوز نپوشیدم!!باز مامان شکافتش و دوباره داره میدوزدش!!!

حامد. چهارشنبه 26 اردیبهشت‌ماه سال 1386 ساعت 10:29 ق.ظ

سلام،
واقعاً زیبا می نویسی خانم...
نمی دونم چی بگم دیگه ؟؟!
آخرشی... آخرشه... ;)
این هم بد شغلی نیستا!! به لیست اضافش کن (-;
استعدادت فوق العادست...
امیدوارم رنگ دوران غم آلود رو دیگه هرگز نبینی,,
موفق/شاد باشی.
و هدفمند"

محسن چهارشنبه 2 خرداد‌ماه سال 1386 ساعت 12:38 ب.ظ http://www.city-siah.blogfa.com

مملی یکشنبه 13 خرداد‌ماه سال 1386 ساعت 12:42 ب.ظ http://nedaeshghehesam.blogfa.com

سلام
دلم میخاد داد بزنم دلم خیلی گرفته اشکمهر دلم تنگ شده واسه قدیما

[ بدون نام ] یکشنبه 1 مهر‌ماه سال 1386 ساعت 10:10 ق.ظ

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد