اشک سرد نقره ای

چقدر شعر نوشتیم برای باران غافل از آن دل دیوانه که بارانی بود

اشک سرد نقره ای

چقدر شعر نوشتیم برای باران غافل از آن دل دیوانه که بارانی بود

با قلم ...

با قلم می گویم:

       -ای همزاد، ای همراه،

                      ای هم سرنوشت

هر دومان حیران بازی‌های دوران‌های زشت.

شعرهایم را نوشتی

                دست‌خوش؛

اشک‌هایم را کجا خواهی نوشت؟

فریدون مشیری



نظرات 17 + ارسال نظر
سارا دوشنبه 21 خرداد‌ماه سال 1386 ساعت 05:43 ب.ظ http://sogande-eshgh.blogsky.com/

سلام

نگاهی نکنیم که دل کسی بلرزد ، خطی ننویسیم که آزار دهد کسی را ، یادم باشد روز وروزگار خوش است و تنها دل ما دل نیست ....

وب نازی داری
خیلی با احساسه
امیدوارم موفق باشی

سارا دوشنبه 21 خرداد‌ماه سال 1386 ساعت 07:34 ب.ظ http://www.afsos.blogsky.com

یه روزازکنج یه اسکله یه قایقی برید
دل به دریا زد و رفت، رفت و یه روز خوش ندید
تو دلش هزارو یک حرف نگفته مونده بود
پیش روش هزارو یک راهه نرفته مونده بود
وقت راهی شدنش ، آسمونم گریه می کرد
دریا مه گرفته بود، سیاه و طوفانی و سرد
عاقبت اسیردریا شد و دست سرنوشت
یه نسیم رهگذر قصه ش و اینجوری نوشت:
یکی از روزای کوچش نورفانوسی رو دید
پی اون رفت و به یک زمین ممنوعه رسید
نتونست باغربت و تنهائیاش خو بگیره
به سرش زد که تواون جزیره پهلوبگیره
توجزیره یه مسافرکه غریب وبی کسه
یه مسافرکه جزیره واسش عین قفسه
اون مسافربا نگاه اولش کارش وساخت
گفت با سرنوشت می جنگم
آره، جنگید
ولی باخت
ازتمومه مال دنیا یه دل دریایی داشت
که اونم پای یه عشق پاک رویایی گذاشت
.....
آسمون دریاروابرای تیره پرمی کرد
تا اومد بجنبه، دید رفته تومیدون نبرد
لشگروحشیه موجای تباهی اومدن
ابرای سیاه ازآسمونا نعره می زدن
پیکره نحیف قایق که به صخره ها می خورد
تیکه تیکه می شد و می رفت و از غصه می مرد
نکنه یه وقت مسافرش به ساحل نرسه
بدنش به دست این موجای قا تل نرسه!!!
می دونی .. قصه ی کوچ ما سرانجامی نداشت
غیراز اینکه یه مسافر پا تو ساحل می گذاشت
تو شدی مسافری که پشت دریا روشکست
من شدم یه قایقی که عاقبت به گِل نشست.

حامد. دوشنبه 21 خرداد‌ماه سال 1386 ساعت 07:42 ب.ظ

سلام؛
چه عجب up کردی ;)
متن کوچولوی خوشگلی بود...
______________________________________________
[رهروان کوی جانان سرخوش‌اند×عاشقان در وصل و هجران سرخوش‌اند/جان عاشق، سر به فرمان می‌رود×سر به فرمان سوی جانان می‌رود/راه کوی می‌فروشان بسته نیست×در به روی باده‌نوشان بسته نیست/باده ما ساغر ما عشق ماست×مستی ما در سر ما عشق ماست/دل ز جام عشق او شد می پرست×مست مست از عشق او شد مست مست/ما به سوی روشنایی می‌رویم×
سوی آن عشق خدایی می‌رویم/دوستان! ما آشنای این رهیم×می‌رویم از این جدایی وارهیم/نور عشق پاک او در جان ما×مرهم این جان سرگردان ما.......]
(فریدون مشیری)

:x

مملی دوشنبه 21 خرداد‌ماه سال 1386 ساعت 08:26 ب.ظ http://nedaeshghehesam.blogfa.com

نجات دهنده در گور خفته است

محمد آشنای دیروز چهارشنبه 23 خرداد‌ماه سال 1386 ساعت 01:24 ب.ظ http://ghamalam.mihanblog.com

سلام خوبی چه خبرا ؟ نیستی مارو قابل نمیدونی بهمون سربزنی .
بلاخره آپ دیت کردم اگه وقت کردی یه سر به کوله بار ما بزن خوشحال میشم .
منتظر حضور سبز و گرما بخشتون هستم. [گل]

علی پنج‌شنبه 24 خرداد‌ماه سال 1386 ساعت 06:58 ب.ظ http://khatkesh.blogfa.com

سلام

خوبی؟

من به روزم

موفق باشی
بابا به روز که میکنی ما رو هم خبر کن
به فکرت هستیم به فکرمان باش
قربانت

علی پنج‌شنبه 24 خرداد‌ماه سال 1386 ساعت 06:59 ب.ظ http://khatkesh.blogfa.com

همسنیم؟
فکر نمیکردم!
من...من فکرش رو هم نمیکردم...
مهم نیست

ما رفتیم.

بهمن جمعه 25 خرداد‌ماه سال 1386 ساعت 02:31 ق.ظ http://mylove7.blogsky.com

سلام
شعر قشنگیه
خوشحالم که هنوز من رو یادت نرفته
وبلاگت هنوز هم مثل اون روزها بوی عشق میده
موفق باشی

کشکول سه‌شنبه 29 خرداد‌ماه سال 1386 ساعت 01:44 ق.ظ http://kashkolans.blogsky.com

هی فلانی زندگی شاید همین باشد!

سارا شنبه 2 تیر‌ماه سال 1386 ساعت 01:28 ق.ظ http://sogande-eshgh.blogsky.com/

سلام اشکمهرکوچولو
من با اجازه لینکت کردم
.
.
.
فعلآ

دختر پاییز شنبه 2 تیر‌ماه سال 1386 ساعت 01:43 ق.ظ http://2khtarpayeezi.blogfa.com

متاسفانه هیچ وقت اشک ها جایی نوشته نمی شوند.
روزها و شبهای اشک ریختن آرام و آرام خاطره می شود...
مرسی بهم سر زدی باز هم منتظرت هستم

علی شنبه 2 تیر‌ماه سال 1386 ساعت 06:30 ب.ظ http://khatkesh.blgaf.com

سلام
من به روزم.
موفق باشید

فعلا.

Alone manhunt یکشنبه 3 تیر‌ماه سال 1386 ساعت 08:59 ق.ظ http://www.Harmunicalife.blogfa.com

سلام.
وبلاگ خیلی قشنگی داری.نوشته ها شم جالبه.
موفق باشی.
یه سری هم به ما بزن

روح سرگردان یکشنبه 3 تیر‌ماه سال 1386 ساعت 01:25 ب.ظ http://hossainhr.blogsky.com

سلام سانی خانم
تولدتون مبارک.
انشاءالله تولد صد سالگی نوه کوچیکه تون را جشن بگیرید و من و ... را هم دعوت کنید.
امیدوارم سال جدید براتون سرشار از خوشی و لذت باشه و توی این سال به آرزوهاتون برسید.
در پناه حق باش.

مرتضی یکشنبه 3 تیر‌ماه سال 1386 ساعت 10:52 ب.ظ http://m-vb6.blogfa.com/


چقدر خوب شد که به دنیا اومدی.
و چقدر خوب تر شد که دنیای من شدی

تولدت مبارک

حامد. سه‌شنبه 5 تیر‌ماه سال 1386 ساعت 09:09 ب.ظ

با تو هستم ای غریبه ... آشنایم می شوی ؟ ... آشنای گریه های بی ریایم می شوی ؟ ... من تمام درد باران را خودم فهمیده ام ... مثل باران آشنای بی صدایم می شوی ؟ ... روزگار، این روزگار بی خدا تا زنده است ... ای غریبه آشنا ، آشنایی با خدایم می شوی؟ ... من که شاعر نیستم شکل غزل را می کشم ... رنگ سبز دلنشین صفحه هایم می شوی ؟ ... ای غریبه فقط سبز و باشکوه و دلخوشی ... همسرای خنده های با صفایم می شوی ؟ ... بوی غربت می دهد این لحظه های بی کس? ... با تو هستم ... ;) می شوی؟

ابراهیم شنبه 27 بهمن‌ماه سال 1386 ساعت 05:48 ب.ظ

وقتی دلتنگ شدی به یاد بیار کسی رو که خیلی دوست داره. .وقتی ناامید شدی به یاد بیار کسی رو که تنها امیدش تویی. وقتی پر از سکوت شدی به یاد بیار کسی رو که به صدات محتاجه. وقتی دلت خواست از غصه بشکنه به یاد بیار کسی رو که توی دلت یه کلبه ساخته. وقتی چشمات تهی از تصویرم شد به یاد بیار کسی رو که حتی توی عکسش بهت لبخند میزنه. وقتی به انگشتات نگاه کردی به یاد بیار کسی رو که دستای ظریفش لای انگشتات گم میشد. وقتی شونه هات خسته شد به یاد بیار کسی رو که هق هق گریش اونها رو می لرزوند

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد