اشک سرد نقره ای

چقدر شعر نوشتیم برای باران غافل از آن دل دیوانه که بارانی بود

اشک سرد نقره ای

چقدر شعر نوشتیم برای باران غافل از آن دل دیوانه که بارانی بود

من از نهایت شب حرف می زنم

من از نهایت تاریکی

و از نهایت شب حرف می زنم

 

 

اگر به خانه من آمدی برای من ای مهربان چراغ بیار

و یک دریچه که از آن

به ازدحام کوچه خوشبخت بنگرم

***فروغ فرخزاد***

نظرات 7 + ارسال نظر
[ بدون نام ] جمعه 24 اسفند‌ماه سال 1386 ساعت 11:30 ق.ظ http://www.wall.blogsky.com

سلام
شعر زیبایی بود...نمی دانم اما دله منم برای یه خورده مهربونی تنگ شده...

فاطمه دوشنبه 27 اسفند‌ماه سال 1386 ساعت 12:14 ق.ظ http://soognsmeh.blogfa.com

ما هم دلمون مهربونی شما رو می خواد اگه نظری به ما بنذازید ممنون می شیم...

فاطمه دوشنبه 27 اسفند‌ماه سال 1386 ساعت 12:37 ق.ظ http://soognsmeh.blogfa.com

دل ما هم برای مهربونی تنگ شده عزیزم شعر قشنگی بود

حامد_G1987 جمعه 2 فروردین‌ماه سال 1387 ساعت 11:33 ب.ظ http://hamed20.tk

با تو هستم ای مسافر
ای به جاده تن سپرده
ای که دل تنگی غربت
منو از یاد تو برده
هنوزم هوای خونه
عطر دیدار تو داره
گل به گل گوشه به گوشه
تورو یاد من میاره
---------------------------
سال خوبی برات آرزومندم...

مرتضی یکشنبه 11 فروردین‌ماه سال 1387 ساعت 01:33 ق.ظ http://m-vb6.blogfa.com/

خیلی وقتــه دیگه بارون نزده رنگ عشق به این خیابون نزده
خیلی وقته ابری پر پر نشده دل آسمون سبک تر نشده
مه سرد رو تن پنجره ها مثل بغض توی سینه منه
ابر چشمام پر اشک ای خدا وقتشه دوباره بارون بزنه

حدیث دوشنبه 9 اردیبهشت‌ماه سال 1387 ساعت 09:14 ق.ظ http://hadislovely.blogfa.com

زیباست
دیگه چی بگم
اره گاهی همون از نهایت شب حرف می زنیم
ولی شاید هیچ وقت کسی صدامونو نشنوه که برامون چراغ محبت روشن کنه
مموفق باشی و همیشه شاد

مرتضی دوشنبه 9 اردیبهشت‌ماه سال 1387 ساعت 08:49 ب.ظ http://m-vb6.blogfa.com/

سلام
کی آنلاین میشی؟
کار واجب دارم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد